شروعی دوباره
بی تو طوافان زده دشت جنونم
|
خدایا خسته شدم خسته خسته خسته کم آوردم وقتی چیزی قرار نیست درست بشه پس بکش و راحتم کن سلام مــاه مــن ! روز مبادا دفاع از پایان نامه
عنوان پایاننامه : مقایسه گیاهپالایی دو گونه گیاه شبدر متفاوت در مورفولوژی ریشه گیاه با حضور و بدون حضور میکوریزا در خاک آلوده به کادمیوم سه شنبه 1391/8/30 گاهی دلم می خواهد وقتی بغض می کنم خدا از آسمان به زمین بیاید اشکهایم را پاک کند دستانم را بگیرد و بگوید: آدمها اذیت می کنند؟ بیا بریم...................... دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش، پشیمان نخواهی شد! سنت که بالا رفت کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده، که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش… شروع میکنی به خرج کردنشان ... توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی، توی رقص اگر پا به پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند، توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد، در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد. برای یکی، یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی، یک دلم برایت تنگ میشود، خرج میکنی. یک چقدر زیبایی، یک با من میمانی؟ بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی، به مخزدن به اعتماد آدمها، به سوء استفاده کردن، به پیری و معرکهگیری. اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچهشان لبریز شود آن وقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند. غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند. دکتر علی شریعتی
http://www.sayens.org/index.php?r=1787
نه تو می مانی و نه اندوه خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم مباداگم كنم راه قشنگ آرزوهارا... مبادا گم کنم اهداف زیبا را .... دلم بين اميد ونااميدي ميزند پرسه.... ميكند فرياد... ميشود خسته... مراتنها تونگذاري....
می دانی:
یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند.. |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |